مسافری از آسمان

شبهای قدر

امسال پسرم، سامی اولین شبهای قدر زندگیش رو قدر دونست، همراه با ما جوشن کبیر خوند، قرآن به سر گذاشت و شب زنده داری کرد، خیلی هم پسر خوبی بود و اصلا اذیت نکرد. شب 19 با هم به مصلای تهران رفتیم و محمد سامی تو بغلم جوشن میخوند؛ شب 21 با محمدسامی و همسری و مامان و بابا و مامان همسری و بابای همسری و برادر همسری به قم رفتیم که اولین سفر پسر گلم بود و همش خوابید و شب 23 هم باز به مصلای تهران رفتیم و پسرم باز هم شب قدر رو احیا نگه داشت. ...
15 مرداد 1392

سالگرد ازدواج

به همین راحتی 5 سال گذشت، اون روز که داشتیم زندگی رو شروع میکردیم هرگز نمیتونستیم تصوری از 5 سال آینده داشته باشیم و الان به راحتی داریم به 5 سال گذشته نگاه میکنیم و 5امین سالروز با با پسری 2.5 ماهه جشن میگیریم. خاطرات گذشته رو که مرور میکنم میبینم که هر چه به خاطر دارم شادی بوده و خوشبختی در کنار تو که همراه همیشگی زندگی ام شده ای، وقتی به گذشته نگاه میکنم خوشحال میشم از بزرگترین انتخابم که تو بودی و خدا رو شکر میکنم به خاطر داشتن تو. و حالا بعد 5 سال، با داشتن سامی این حس خوشبختی رو بیشتر احساس میکنم. همچون همیشه عاشقت هستم همسر عزیزم. ...
15 مرداد 1392

ختنه

امروز که 15 رمضان 1447 و میلاد امام حسن مجتبی بود که سامی رو برای ختنه بردیم. من که همیشه سعی میکردم آرامش خودم رو حفظ کنم اما امروز خیلی موفق نبودم و استرس تمام وجودم رو گرفته بود اما شکر خدا همه چی به خوبی پیش رفت. ساعت 8.5 به بیمارستان صارم رسیدیم و ساعت 10:3 سامی رو به اتاق عمل اورژانس بردن و من هم پشت در منتظر موندم. خیلی لحظات سختی بود، حتی برای زایمانم هم انقدر بیقرار نبودم، صدای گریه سامی از توی اتاق میومد و قلبم رو از جا میکند اما وقتی ساعت 10:18 سامی رو بهم تحویل دادند آروم بود و دیگه گریه نمیکرد. شکر خدا این مرحله سخت هم گذشت. پ ن: دکتری که سامی رو ختنه کرد دکتر شفقتی بود.
2 مرداد 1392
1